حکیمان بی حکمت
( 673) حرفِ حکمت بر زبان ناحکیم |
|
حُلَّههاى عاریت دان اى سلیم |
( 674) گر چه دزدى حلّهاى پوشیده است |
|
دست تو چون گیرد آن ببریده دست؟ |
حُلّه: جامه نو.
سَلیم: ساده دل.
ببریده دست: کنایه از دزد، بدان جهت که سرانجام به کیفر دزدى دست او بریده خواهد شد.
( 670) سخن حکمت آمیز بر زبان غیر حکیم همانا جامه عاریه است. ( 671) اگر چه جامه راستان پوشیده ولى آن دست بریده چگونه مىتواند از تو دستگیرى کند.
مولانا چنان که شیوه اوست از آوردن داستانِ مرد زندانى و شناساندن او به ریا و دو رویى چنین نتیجه مىگیرد که کسی که معرفت به اسرار حق ندارد، اگر سخنانی از حکمت الهی بگوید مانند لباس گرانبهایی است که از دیگری به عاریت گرفته باشد و به تن او جور نیاید. چنین کسی مثل دزدی است که دست او را به کیفر دزدی بریده باشند، اما لباس فاخر بر تن کند و هنگامی که بخواهد دست تو را در دست بگیرد میفهمی که او دزد است. همچنین است حال کسانی که دین فروشی میکنند؛ شریعت را حرفهْ خود قرار دادهاند و سخنان عارفان را میدزدند و قلب تیره خود را در پشت آن پنهان میکنند و یقیناً نمیتوانند دستگیر سالکان طریقت شوند، زیرا همینکه کار از مرحلهْ حرف و شعار به مرحلهْ عمل میرسد، مشتشان باز میشود.
( 675)چون شبانه از شتر آمد به زیر |
|
کُرد گفتش منزلم دور است و دیر |
( 676)بر نشستى اشترم را از پگاه |
|
جورها کردم کم از اِخراج کاه |
( 677)گفت تا اکنون چه مىگردیم پس |
|
هوش تو کو؟ نیست اندر خانه کس |
( 678)طبلِ افلاسم به چرخ سابعه |
|
رفت و تو نشنیدهاى بَد واقعه |
( 679)گوش تو پُر بوده است از طمع خام |
|
پس طمع کر میکند کور ای غلام |
( 680)تا کلوخ و سنگ بشنید این بیان |
|
مفلس است و مفلس است این قلتبان |
( 681)تا به شب گفتند و در صاحب شتر |
|
بر نزد کو از طمع پر بود پر |
شبانه: شب هنگام، شب.
دیر: بىهنگام، دیر وقت.
پِگاه: صبح زود.
کم از: دست کم، اقلا.
اخراج: هزینه، مخارج .
اخراج کاه: پول خریدن کاه. (از جو گذشتم پولى را براى خرید کاه بده).
هوش تو کو؟: حَواست کجاست، چرا متوجه نیستى.
کسى در خانه نبودن: استعاره از تمکّن نداشتن. (بىپولم).
طبل: استعاره از بانگ و فریاد.
چرخِ سابعه: آسمان هفتم.
بد واقعه: حادثه بد، و مقصود داستان افلاس مرد است.
پس طمع...: مضمون نیم بیت اخیر برگرفته است از حدیث «حُبُّکَ الشَّیْءَ یُعمِى وَ یُصِمُّ».[1]
و نظیر آن سخن مولى امیر مؤمنان (ع) است: «الأمانِىُّ تُعمِى أعیُنَ البَصائِر.»[2]
قلتبان: یعنی بی آبرو، فاسد،واسطه روابط نامشروع.
بر نزد: یعنی اثر نکرد.
( 675) بالاخره وقت شام آن مرد از شتر پیاده شد کرد صاحب شتر گفت منزل من دور و وقت دیر است. ( 676) از صبح شتر مرا سوار شدهاى قیمت جو را هم صرف نظر مىکنم پول کاه شتر را بده. ( 677) مرد گفت از صبح تا کنون چه مىکردیم و چه مىگفتیم حواست کجا است. ( 678) صداى طبل افلاس من تا آسمان هفتم رفت و تو هنوز نشنیدهاى و ندانستهاى چه خبر است؟. ( 679) خام طمعى گوش تو را ربوده است بلى طمع انسان را کر مىکند. ( 680) سنگ و کلوخ این شهر هم صداى مفلس است مفلس است این مرد را شنیدند. ( 681) و تا شب این جمله مکرر مىشد ولى بگوش صاحب شتر نرسید چون او از طمع پر شده بود.
از اثرات شوم طمع، این است که انسان را از دریافت واقعیتها کر و کور میکند و در حقیقت، ابزار شناخت را از آدمی میگیرد و در ادراکات انسان نیز اثر منفی میگذارد.
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |